اولین باری که با باد هم صدا شدم را به خاطر ندارم اما خوب به یاد دارم که پوششم رابا خود برد گفت :این تحفه رابا خودبه سرزمینی میبرم که مردمش به آن احتیاج دارندوتوتنها آزاده ای هستی که دراین کار خیر سهیم شدی
وامروز من واندام برهنه ی روحم همانند بادبادک رهاشده دربادی هستیم که سرگردان به سرزمین دور از چشم وخیالی باد چشم دوخته ایم.
نظرات شما عزیزان: